ژئوپلیتیک افغانستان

وبلاگ انجمن ژئوپلیتیک افغانستان

ژئوپلیتیک افغانستان

وبلاگ انجمن ژئوپلیتیک افغانستان

سیاست خارجی روسیه در افغانستان





میزگرد انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان در رابطه با " بررسی سیاست خارجی روسیه در افغانستان۱۳۹۵ جدی ۱۶ 


انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان روز 16 جدی 1395 برابر با 5 جنوری سال 2017 ،میزگردی را تحت عنوان "بررسی سیاست روسیه در افغانستان" برگزار کرد. خانم وژمه فروغ، مشاور وزارت دفاع افغانستان و رئیس انستیتوت زنان و صلح به عنوان گرداننده این میزگرد و آقایان سلطان احمد بهین، رئیس دیپارتمنت سوم وزارت خارجه افغانستان، دکتر عمر نثار، رئیس انستیتوت مطالعات افغانستان در مسکو و دکتر سردار محمد رحیمی استاد دانشگاه و معین وزارت معارف افغانستان، سخنرانان این میزگرد بودند. گروهی از کارشناسان مسایل سیاسی، فعالین جامعه مدنی، اساتید دانشگاه، محققین و خبرنگاران از حضار شرکت کننده در این برنامه بودند. 1 در ابتدا خانم فروغ موضوع میزگرد را با محوریت نگرانیها پیرامون نشست اخیر سه جانبه میان روسیه، چین و پاکستان و عدم حضور افغانستان در آن شرح داد. خانم فروغ گفت نرمش نشان دادن روسیه در سیاست خارجی اش به جانب طالبان و برگزاری نشست سه جانبه بدون حضور افغانستان، سبب ساز مطرح شدن این سوال شده است که جایگاه افغانستان در بررسی و مدیریت مسایل بین المللی چگونه است و موقف افغانستان در این رابطه چیست

آقای بهین به عنوان سخنران اول میزگرد به تشریح مختصر سیاست خارجی افغانستان در قبال روسیه پرداخت. او تاکید کرد از موقف رسمی اداره اش که مسئولیت تنظیم روابط با روسیه، چین و منطقه را برعهده دارد صحبت میکند. به گفته آقای بهین مسئله نشست سه جانبه و نرمش روسیه در برابر طالبان از سوی رسانهها بیشتر از اهمیت واقعی اش بزرگنمایی شده است و باید برای فهم وضعیت باید به اسناد و مراجع اصلی مراجعه کرد. آقای بهین صحبتهایش را حول چهار محور 1 )روابط میان افغانستان و روسیه 2 ) کمکهای روسیه به افغانستان 3 )نگرانیهای روسیه در افغانستان و منطقه 4 )نشست سه جانبه پیگیری کرد: 1 به تاریخ 7 جدی 1395 ،مقامهای روسی، چینی و پاکستانی در مسکو نشستی را برای بررسی راههای تامین صلح و ثبات در افغانستان بدون حضور افغانستان برگزار کردند. دعوت نشدن افغانستان دراین نشست انتقادات زیادی را از سوی افغان ها برانگیخت. 2 اخیرا رسانه ها از قول آقای کابلوف سفیر روسیه نقل کردند که مسکو با طالبان برای مقابله با داعش همکاری می کند. 

روابط میان افغانستان و روسیه: از آنجا که روسیه یک بازیگر مهم منطقهای و بین المللی است روابط افغانستان با روسیه بسیار مهم تلقی میشود. بنا بر این افغانستان روابط همه جانبه دیپلماتیک با روسیه دارد و در بخشهای گوناگون با روسیه در تماس است. مکانیزمهای روابط میان دو کشور در بخشهای اقتصادی، سیاسی و نظامی همکاریهای جانبین را تعریف میکندالف( اقتصادی: کمیسیون اقتصادی تنظیم کننده روابط اقتصادی میان دو کشور تا حال سه بار جلسه برگزار کرده است و عهده دار ترسیم نقشه راه همکاریهای اقتصادی دو کشور استب( سیاسی: مشورتهای سیاسی وزارتخانه های خارجه دو کشور تمام ابعاد روابط میان دو کشور را مورد بررسی قرار میدهددر همین راستا دیپارتمنت دوم وزارت خارجه روسیه و دیپارتمنت سوم وزارت خارجه افغانستان بخصوص در مورد مسایل آسیای میانه با روسیه به تبادل نظر میپردازند و نقاط اشتراک و افتراق در همکاریهای میان دو کشور مورد بررسی قرار میگیردج( نظامی: قسمت مهم کمکهای روسیه به افغانستان را کمکهای نظامی تشکیل میدهد. روسیه سهم مهمی در تربیه نیروهای نظامی افغانستان دارد و در این بخش بورسهای ساالنه به محصلین افغانستان داده میشود. از طرف روسیه ده هزار میل کالشینکوف به افغانستان کمک شده است. 2 )کمکهای اقتصادی روسیه به افغانستان: روسیه طی 16 سال اخیر به افغانستان جز در حاالت استثنایی کمک اقتصادی نکرده است و دلیل آن به عدم پرداخت بدهیهای افغانستان بر میباشد. به گفته آقای بهین مسئله پرداخت بدهیها از جانب دولت افغانستان در دستور کار قرار دارد. 3 )نگرانیهای روسیه در افغانستان و منطقه: به گفته آقای بهین روسیه چهار نگرانی عمده در منطقه دارداول( مسئله افراطگرایی مذهبی در آسیای میانه: بر اساس منابع روسی تعداد افراطگرایان سال به سال در منطقه افزایش می یابد. چهارهزار نفر از گرویده گان به گروههای افراطی متعلق به کشورهای منطقه هم اکنون در سوریه مشغول جنگیدن هستند که بازگشت آنها به منطقه برای روسیه نگران کننده استدوم( ظهور داعش در افغانستان هشدار دهنده است: مقامات روسیه از حضور هزاران نفر از اعضای داعش در افغانستان نگرانند درحالی که مقامات افغانستان حضور نیروهای داعش دراین کشور را جدی تلقی نمیکنندسوم( اعتیاد به مواد مخدر در روسیه: به اساس ارقام و آماری که روسها دارند، ساالنه تقریبا برابر به تعداد افغانهای معتاد، معتادان روس در اثر اعتیاد میمیرندچهارم( سیل مهاجرین: روسیه نگران است که شمار زیادی از تروریست ها به شمول تروریستهای داعش در میان مهاجرین بازگشت کننده از پاکستان خود را به مرزهای روسیه برسانند. روسها این نگرانی خود را با پاکستان هم مطرح کرده اند. 4 )نشست سه جانبه: این بار اول نیست که چنین نشستهایی صورت گرفته بلکه این نشست سوم است. اما هم در مسکو و هم در پکن سعی کرده اند تا این نشست بی اهمیت جلوه داده شود. حتی سه روز پیش از برگزاری این نشست، مقامات چین از آن اظهار بی اطالعی کردند. آقای بهین گفت با توجه به تغییرات منطقه ای و جهانی مانند بحران سوریه در خاورمیانه و اوکراین در شرق اروپا، روسیه درپی اعمال فشار بر غرب از طریق روابط منطقهای است. درحالی که روسیه در سوریه پیشروی داشته است و در امریکا رئیس جمهور جدید سر کار میشود، مسکو قصد دارد افکار عمومی را زیر تاثیر ببرد. دو پروژه بزرگ " یک جاده و یک کمربند" چین و پروژه موسوم به "پروژه طالیی پوتین" که مربوط به اتحاد اقتصادی اوراسیا میشود چین و روسیه را بیشتر به هم نزدیک کرده است، چنانچه در مالقات سال گذشته "شی جین پینگ" و "پوتین" برای همکاری با هم توافق کرده اندبه گفته آقای بهین با به میان آمدن این پروژههای کالن، افغانستان به نوبه خود سعی کرده است تا حضور خود را در روابط با چین و روسیه برجسته سازد. افغانستان هم با رهبران چین و روسیه در سطوح عالی صحبت کرده و توافق شده است که در دور بعدی گفتگوها کابل شامل ساخته شودخانم فروغ با اشاره به جنگ جاری نیروهای امنیتی افغانستان با طالبان، بار دیگر بر این نگرانی تاکید کرد که روسیه نباید در بررسی مسایل منطقه ای دولت افغانستان را نادیده بگیرد. روسیه نباید به دشمنان مردم افغانستان مشروعیت بدهد. به گفته خانم فروغ، رسول شاهین نماینده طالبان در قطر از توافق سه کشور بر سر قدرت مردمی طالبان خبر داده است . سابقه مذاکرات پنهانی با طالبان تنها محدود به تماسهای اخیر روسیه با طالبان نمیشود بلکه در سال 2010 ،مایکل سمپل دیپلمات امریکایی بخاطر برقرار کردن روابط مخفی با طالبان از کشور اخراج شد. او همچنان موقف تعلیقی روسیه را در مسئله بیرون کردن نام گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسالمی افغانستان از لیست سیاه سازمان ملل متحد نگران کننده خواند. عدم تفاهم روسیه با ناتو بخش دیگری از نگرانی دولت افغانستان را شکل میدهد. این موضوع را اظهارات اخیر جنرال نیکلسون سرقومندان ناتو که از روسیه در مورد حضور داعش درافغانستان اغراق می نزدیکی روسیه با طالبان ابراز نگرانی کرده هم خاطر نشان میسازدکند.حضور داعش در افغانستان از 9 ولسوالی به سه ولسوالی کاهش یافته است. افغانستان باید در معادالت منطقهای شریک ساخته شود و نباید منافع روسیه بر منافع افغانستان برتری پیدا کندآقای دکتر عمر نثار رئیس انستیتوت مطالعات افغانستان در مسکو که از طریق اسکایپ در این میزگرد حضور داشت، در بررسی نگرانیهای افغانستان و سیاست خارجی روسیه عوامل بحران در افغانستان را به دو بخش خارجی و داخلی تقسیم کرد و در مورد اینکه کدام بخش بر بحران افغانستان تاثیرگذاری بیشتر دارد و نیز بر کدام بخشها توافق وجود ندارد توضیح ارائه کرد. از سوی دیگر آقای نثار برای تحلیل وضعیت موجود، بازیگران خارجی موثر در بحران افغانستان را به دو دسته بازیگران مستقیم و بازیگران غیر مستقیم تقسیم کرد و گفت نقش روسیه در گروه دوم قابل بررسی استالف( بازیگران خارجی با دخالت مستقیم: این بازیگران بر مبنای کمک به بازسازی افغانستان و دخالت در جنگ، مداخله مستقیم در بحران افغانستان دارند. 3 تشویش مقامات افغانستان و امریکا از مناسبات روسیه و طالبان، 36688354-a /تشویش-مقامات-افغانستان-و-امریکا-از-مناسبات-روسیه-و-طالبان/af-fa/com.dw.www://http 4 ب( بازیگران خارجی با دخالت غیر مستقیم: روسیه از جمله بازیگران خارجی موثر در بحران افغانستان است که به طور غیر مستقیم در افغانستان نقش دارد. سیاست خارجی روسیه از سال 2004 تا سال 2014 در دو بعد همکاری روسیه با کشورهای غربی و ناتو و همکاری روسیه با کشورهای منطقه قابل بررسی است: 1 )همکاری روسیه با غرب و ناتو: در زمینه توافقات ترانزیتی و نظایر آن، روسیه با غرب و ناتو به طور بی سابقه همکاری کرده است. تا سال 2014 ،افغانستان نقطهای بوده که روسیه و غرب تقریبا در موردش اختالف نظر نداشته اند. اما در مجموع بی اعتمادی میان دو جانب مانع گسترش این همکاریها در سطح استراتژیک شده است. روسیه انتظار داشت که توسط غربیها مشکالت امنیتی را در افغانستان برطرف کند و همچنان امیدوار بود که در بدل همکاری روسیه در مسئله افغانستان، غرب از سایر نقاط جهان در برابر روسیه عقب نشینی کند. همکاری غرب با روسیه بیشتر نمایشی و تاکتیکی بوده است تا کشورهای منطقه را زیر تاثیر قرار داده و نشان دهد ائتالف بزرگ بین المللی درمورد افغانستان وجود دارد. همین موضوع باعث شد که کشورهای منطقه به شمول پاکستان و ایران به امضای سند همکاری های استراتژیک میان امریکا و افغانستان زیاد اعتراض نکنند. 2 )همکاری روسیه با کشورهای منطقه:همکاری روسیه با کشورهای منطقه به شمول ایران و کشورهای آسیای میانه استراتژیک است. روسیه با استفاده از سازمان امنیت جمعی، درپی تامین امنیت منطقه استتغییر در سیاست خارجی روسیه پس از سال 20۱4 :تغییر سیاست خارجی روسیه پس از سال 2014 ، در اثر یک سلسله عوامل داخلی و خارجی صورت گرفت: - در افغانستان: همزمان با تشکیل حکومت وحدت ملی، اوضاع امنیتی در شمال افغانستان رو به وخامت گذاشت و حکومت وحدت ملی اراده و عزم جدی برای مبارزه با تروریزم نشان نداده است. مخالفان دولت افغانستان هم تا جایی ثابت کردند که اهداف شان از افغانستان بیرون نمیرود. این درحالی است که تهدید حضور داعش در افغانستان نیز برای روسیه یک تهدید جدی به شمار میرود. روسیه به این نتیجه رسیده است که سطح اعتمادش به افغانستان کاهش یافته است. نگرانی برای تامین امنیت آسیای میانه، روسیه را وادار به چرخش در سیاست خارجی اش در قبال افغانستان کرده است. - در عرصه بین المللی: بحران در سوریه و اوکراین ، تنش میان ایاالت متحده امریکا و روسیه را تشدید کرد. این تنشها بعد اول همکاریها میان غرب و روسیه را زیر سوال برد و منجر به تغییر سیاست روسیه در عرصه بین المللی شد.

 تشدید تنشها میان مسکو و واشنگتن باعث شد تا روسیه به چین که حامی استراتژیک پاکستان است، نزدیک تر شود.

خانم فروغ در مقدمه سخنرانی آقای دکتر سردار رحیمی، سخنران آخر میزگرد، این سواالت را مطرح کرد: نقش ایاالت متحده امریکا در سیاست خارجی روسیه چگونه قابل ارزیابی است و موقف دونالد ترامپ رئیس جمهور جدید ایاالت متحده امریکا در برابر روسیه چگونه خواهد بود؟ عدم روشن بودن موقف امریکا در برابر روسیه هنوز حاکی از تنش جنگ سرد میان دو طرف است. جایگاه افغانستان دراین میان چگونه تعریف می شود؟ آقای رحیمی گفت الزمه بحث در مورد افغانستان و سیاست خارجی روسیه، پرداختن به روابط بین المللی بخصوص رابطه امریکا، روسیه و چین است. اساسا شکلگیری افغانستان معاصر از دوره عبدالرحمان به بعد، ناشی از موازنه قوا در اروپا بوده است که در طول تاریخ به انحای گوناگون ادامه یافته است. در مورد سیاست خارجی آقای ترامپ، الگوی تاریخی مشابهی در دوران آقای نیکسون رئیس جمهور اسبق ایاالت متحده امریکا وجود دارد. هر دو رئیس جمهور از جناح جمهوری خواهان برخاستند. آقای نیکسون به جنگ ویتنام پایان داد، روابط با چین را بهبود بخشید و توانست میان چین و روسیه شکاف ایجاد کند. اکنون تفکر استراتژیک امریکا این است که روسیه تهدید اقتصادی و حتی نظامی جدی برای واشنگتن به حساب نمی آید و فشار بر چین نقطه ثقل سیاست خارجی امریکا را شکل میدهد. اکنون مشارکت روسیه در مدیرت مسایل بین المللی مورد توافق ایاالت متحده امریکا قرار دارد که از طریق آن امریکا میتواند تعامل نزدیک روسیه و چین را مختل کندبه گفته آقای رحیمی موقف آقای ترامپ مبتنی بر ترکیب دو مکتب همیلتونی و جسکونی است در ترسیم سیاست خارجی امریکا در طول تاریخ نقش عمده داشته است. الکساندر همیلتون، نخستین وزیر خزانه داری و از بنیانگذاران ایاالت متحده امریکا بود که از اقتصاد با نشاط ملی حمایت می کرد و اندرو جکسون هفتمین رئیس جمهور ایاالت متحده امریکا، طرفدار امنیت فیزیکی مردم امریکا بود. امنیت ایاالت متحده امریکا الزاما مثل گذشته معطوف بازیگران کوچک مانند کشورهای خاورمیانه و افغانستان نیست. بلکه اکنون امریکا متوجه بازیگران کالن بین المللی است تا منافع خود را در سطح جهان تامین کند. امریکا عمال توانسته است تا در مسایل بین المللی مانند بحران خاورمیانه و مسئله افغانستان روسیه را با خود همکار داشته باشدروسیه شریک امریکا در مدیریت مسایل بین المللی: امریکا میخواهد پای روسیه را در مسایل بین المللی باز کند. روسیه پس از جنگ سرد چهار مرحله را تجربه کرده است. در مرحله اول، در دوره غرب گرایی آقای یلتسین، روسیه واقعگرایی سیاسی را در پیش گرفت و آنرا تثبیت کرد. در دوره بعدی روسیه به واقعگرایی اقتصادی پرداخت تا اینکه در دوره ریاست جمهوری مدودوف، واقعگرایی فرهنگی مد نظر قرار گرفت. با روی کار آمدن دوباره آقای پوتین، روسیه بار دیگر واقعگرایی ژئوپولیتیک را مد نظر قرار داده است. روسیه در صدد است تا نفوذ خود را در آسیای میانه و در شرق اروپا گسترش دهد. از این منظر، ایاالت متحده امریکا با سیاست خارجی روسیه مخالفت جدی ندارد و موافق است که برخی از مسئولیتهای بین المللی به روسیه واگذار شود تا ایاالت متحده امریکا برای بازسازی خود فرصت پیدا کند.

 از نظر روسیه دولت افغانستان ماهیت امریکایی دارد: روسیه فکر میکند دولت افغانستان ماهیت امریکایی دارد و این برای روس ها قابل قبول نیست. برخی از حلقات دیپلماتیک مانند البی گران پاکستان در طول دو سال گذشته تالش کرده اند تا نشان دهند که دولت افغانستان یک دولت امریکایی و بخشی از پروژه داعش در منطقه ستجایگاه افغانستان در تقابل روسیه و ایاالت متحده امریکا: با توجه به تعامالت جاری میان روسیه، ایاالت متحده امریکا و چین، افغانستان تالش عمده ای برای هماهنگ سازی روابط بین المللی اش انجام نداده است. وضعیت فعلی برای افغانستان هم تهدید و هم فرصت استدر چند سال گذشته افغانستان تالش هایی برای نزدیکی با چین انجام داده است. اما شرایط فعلی نشان میدهد که جهت گیری افغانستان حداقل طی دهه آینده ثمر بخش نخواهد بود. به نظر امریکا هزینه واشنگتن در افغانستان بیشتر از فایده بوده است و بنا بر این امریکا حاضر به سرمایه گذاری بیشتر درافغانستان نیستاما از سوی دیگر همکاری روسیه و امریکا بر سر مشارکت در مدیریت مسایل بین المللی میتواند زمینه اعتماد سازی با روسیه باشدحکومت افغانستان عمال خالف جریان حرکت کرده است. ایجاد نگاه مثبت در راستای تعامالت بین المللی چالش عمده پیش روی دولت افغانستان است. برای افغانستان دو حالت قابل تصور است: 1 )دولت افغانستان میتواند تمثیل کننده دولت- ملتی باشد که قدرت برقراری توازن قوا را به نفع منافع افغانستان در سطح بین المللی دارد. 2 )اگر افغانستان نتواند تمثیل کننده تامین توازن قوا باشد، مانند گذشته تمثیل کننده دولت ناکام رو به تجزیه شدن خواهد بود و بخش بزرگی از منافع اقتصادی و امنیتی خود را از دست خواهد دادمیزگرد با جلسه پرسش و پاسخ ادامه یافت و برخی از حضار نگرانی های خود را با سخنرانان در میان گذاشتند. - افغانستان سیاست تدوین شده توسط پارلمان این کشور ندارد و سفرای افغانستان به استثنای چند نفر، توانایی ایفای وظیفه ندارند. - روسیه در صدد شکست دادن امریکا در منطقه است و از هر گروهی به شمول داعش برای عقب راندن امریکا استفاده خواهد کرد. - کشورهای منطقه به شمول روسیه، طالبان را یک معضل داخلی افغانستان می دانند اما داعش یک معضل بین المللی تلقی میشود که برای مقابله با آن استفاده از هر وسیله توجیه میشود. - گروه طالبان با پشتیبانی پاکستان پرورش دهنده تمام گروههای تروریستی منطقه به شمول جنبش اسالمی ازبکستان و دیگر گروههای تهدید کننده امنیت روسیه است. - اکنون آسیای میانه عمق استراتژیک پاکستان است و پاکستان در بهره برداری از گروههای تروریستی، افغانستان را منحیث گذرگاه استفاده میکند. - دولت افغانستان در جنگ علیه تروریزیم قاطعانه عمل میکند و در این راستا نیروهای امنیتی افغانستان تلفات زیادی را متقبل شده اند. - داعش پروژه ای برای قباحت زدایی و مشروعیت دادن به طالبان است. - ثبات در افغانستان، ثبات در منطقه است، اگر افغانستان بی ثبات شود، کشورهای منطقه هم ثبات نخواهند داشت. - ارزیابی وزارت خارجه افغانستان از وضعیت خوشبینانه است. روسیه بودجه کالنی را برای حمایت از طالبان در مقابل داعش در نظر گرفته است. - افغانستان برای روسیه، چین و ایاالت متحده امریکا بسیار مهم است. موقعیت ژئوپولیتیک افغانستان برای امریکا مهم است، زیرا میتواند بر قدرتهای هسته ای منطقه به شمول ایران نظارت داشته باشد. منابع طبیعی افغانستان به شمول آب هایش عامل مهم مناقشه به شمار میآید. - طالبان و داعش افغانستان با یکدیگر فرقی ندارند. تنها لباس تبدیل آنها شده است. نیروی نو از افراطیت افغانی به نام داعش وجود ندارد. طالبان و داعش جدایی ناپذیر اند، همانطور که پاکستان از تروریزم جدایی ناپذیر استدر پایان سخنرانان میزگرد، جمع بندی خود را در رابطه با نگرانی های مطرح شده توسط حاضر بیان کردنددیپلماسی پروسه زمانبر است: آقای بهین گفت دولت افغانستان سیاست خارجی مشخص دارد و نتایجی هم به دست آورده است. دولت افغانستان موفق شده است تا در میزان تجاری با پاکستان 600 میلیون دالر کاهش بیاورد و آنرا را به سمت آسیای میانه سوق دهد. اخیرا افغانستان با ازبکستان توافقات مثبت داشته است. اقدامات دیپلماتیک را نمیتوان مانند پروژه کوتاه مدت در نظر گرفت و منتظر نتایج آن شد. موقف روسیه طرفداری از طالبان نیست. سخنگوی وزارت خارجه روسیه سال گذشته به صراحت اعالم کرد که مسکو از طالبان حمایت نمیکند اما صلح در افغانستان بدون در نظر گرفتن طالبان ممکن نیست. موقف دولت افغانستان نیز همین است و بنا برآن نقش مهم روسیه را در نظر میگیرد. 7 افغانستان نتوانسته است در روابط با روسیه اعتماد سازی کند: آقای نثار گفت در سال های اخیر برای روسیه روندهای منطقه ای مهم بوده است و بنا براین دخالت مستقیم در افغانستان نداشته است. روسیه تا سال 2011 عالقمندی اقتصادی به افغانستان داشت اما افغانستان نتوانسته است روسیه را در مناسبات اقتصادی خود شریک کند. در مورد حر فهای اخیر آقای کابلوف )فرستاه ویژه رییس جمهور روسیه درافغانستان( در مورد نزدیکی مسکو با طالبان مبالغه میشود. یکی از دالیل تغییر سیاست روسیه در قبال افغانستان مسئله گسترش نفوذ روسیه است که چگونه مسکو بتواند با هزینه کم نفوذ روسیه را گسترش دهد. اظهارات کابلوف کمتر متوجه افغانستان و بیشتر متوجه رقبای بین المللی مسکو بخصوص ایاالت متحده امریکا میشودتماسها بین روسیه و طالبان در سطح پایین است و منطق روسیه تقاضای ایجاد رابطه نزدیک با طالبان را نمیپذیرد. ظاهرا دیگران از طریق افغانها به این مسئله واکنش نشان میدهند. برای افغانستان مفید نیست که عکس العمل شدید نشان دهد چرا که نتیجه چرخش سیاست خارجی روسیه در مسئله افغانستان هنوز معلوم نیست. مشکل این است که میان افغانستان و روسیه اعتماد الزم بوجود نیامده استافغانستان نیاز به البی گری موثر و تقویت دولت دارد: آقای رحیمی گفت پاکستانیها در برابر جامعه جهانی اسناد کافی نشان داده اند که قربانی تروریسم بوده اند و بیشترین تلفات را متحمل شده اند. پاکستان برای پیشبرد ادعای خود البی گری قوی دارد. مهم این است که افغانستان بتواند برای تعریف دوست و دشمن البی گری موثر کند. این ادعا که ثبات افغانستان، ثبات منطقه است، ادعایی ساده است. اگر نگاه دقیقتری کنیم می بینیم که در برنامههای کالن منطقه ای مانند جاده ابریشم، افغانستان دور زده شده است. برای کشورهای منطقه که فاقد دولتهای دیموکراتیک هستند، امنیت مردمی اهمیت ندارد و تامین حاکمیت برایشان مهم تر است، بنا براین ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که کشورهای منطقه ثبات خودشان و ثبات افغانستان را یکی بدانند. امنیت افغانستان به خودش بستگی دارد و اینکه چگونه میتواند میان منابع بین المللی نقاط اشتراک ایجاد کند. در این راستا تقویت دولت افغانستان بسیار ضروری است، اما مکانیزمهای تقویت دولت به درستی تطبیق نمیشودتکیه افغانستان به یکی از قدرتهای بین المللی هم اشتباه است و منجر به باخت افغانستان خواهد شد.

Fight against terrorism in Afghanistan and new world order

متن سخنرانی دکتر سردار محمد رحیمی در کنفرانس نقش دیپلماسی عمومی در توسعه همکاری های سازمان شانگهای که در تاریخ 19-20 مارچ 2016 در شهر ساحلی سوچی در روسیه برگزار گردید

Fight against terrorism in Afghanistan and new world order

 

As you know it’s about more than three decades that Afghan people have been in the middle of war. For them, fighting against terrorism by international community has been poor slogan because they are counting the days of crisis without any hopeful outlets. However Afghanistan has been the Forefront of the fight against extremism and terrorism after 11 September 2001, but I believe the international community agendas against terrorism wouldn’tbe enough and appropriate for Afghanistan circumstances. Unilateralism or virtual multilateralism without involving the key international actors indicate that in spite of reality terrorism is not global issues.  Just theoretically we emphasize to terrorism as a global subject, but our agenda is not global. We need strong agenda against extremism and terrorism according new world order.

 

We are living in the ages of transition in new international order with very important responsibilities for great powers. Most of the international politics analysts believe, that international system is changing and new order works and depends on all of international actors specially the great powers like rise of Russia and china has been coined for a decades to explain changing the world and expecting new conflicts. According to historical experiences rise of great powers means escalation of race and conflict in the world system. I don’t like speak idealistic and simplistic about cooperation between great powers in current condition But I believe in the ages of transitions the competition between powers is different than the past. In the cold war we had seen ideological conflict between two block, but right now the conflict context is functional than ideological and the globalizations subjects force the great powers to cooperation together. For example we can compare the behavior of Russia and USA to fight against terrorism (the global subject) in the Middle East. Russia’s attacks against ISIL with mount of success indicated the new logic of competition. USA tolerance with terrorist groups in Syria and Iraq has been criticized and has been affected by Russia’s functionalism. This means the new aspects of competition between key powers in the ages of transition could be around global subjects and effective functions. Especially in the Middle East and Afghanistan which has confronted to terrorism, the functional ways for fighting against global terrorism is acceptable than tolerance with terrorist groups.We should accept the influence of globalization subjects to race and conflict between key and important powers, then this subjects would be restrict the measure of conflicts especially to important world agendas.

According to these explanations the key powers have to cooperate in the global management in some global subjects and agendas. In spite of competition between great powers, Terrorism is one of the global issues and needs global agenda with real multilateral cooperation in the world level. USA, Russia, China, EU and the other actors in international relation are responsible for fighting against extremism and terrorism, specially to current situation that the threats of  these terrorists groups and extremism that are increasingly growing.

Afghanistan’s fighting against terrorism is continuing with little perspective to future. I believe the Lack of cooperation against terrorism and different agendas from key powers only helps the terrorism groups at the gates of everywhere inter the cities.

To this condition the regional and international strategic cooperation has a key role in the fight against terrorism. The shanghai cooperation organization is one of the most important regional organization with great potentials to take responsibilities for global governance.  The parallel role of shanghai cooperation organization to NATO specially to fight against terrorism is necessity of the new world order.   So I believe that the presence of Russia, China and also Pakistan in the Shanghai Organization will persuade some regional countries who are accused of supporting of some extremism and fundamentalism groups in the region for their national interests and their foreign policies, because we know that supporting and aiding of such extremism groups are not in the benefit of the region,

In conclusion I emphasize to three points of views for understanding new world orders and fighting against terrorism.

First, we are living in the ages of transition, the new world order is not depend on  super powers with specific ideology, but the global issues and great powers make new world order. Global issues like terrorism effect to great powers to make new space for competitions and conflicts. That is functionalism and we could understand this function to fight against terrorism in the Middle East by comparing two great powers activities USA and Russia.

Second, in spite of conflict between key powers but the global issues need to cooperate between all of them.  for some subjects like climate changeas a global issue the world leaders agreed  to  a landmark deal to fight Global Warming in the last December. Terrorism also is a global issues like climate change; therefore the great powers have to reach the same agenda for fighting against terrorism.

Third, the mission of Afghanistan to fight against terrorism without global agenda and without support the national unity government by all of regional and international powers are a mission of impossible.

 

شکنندگی های ما از درون است و راهکارهایی که جستجو می کنیم از بیرون

متن ذیل مصاحبه دکتر سردار محمد رحیمی درسال گذشته 1393 در شهر روم ایتالیا در مورد وضعیت سیاسی و فرهنگی افغانستان با سایت جمهوری سکوت است.

شکنندگی های ما از درون است و راهکارهایی  که جستجو می کنیم از بیرون

مصاحبه ؛ رحمت ارزگانی

 

1 -  ضمن سپاس درمورد قبول مصاحبه با جمهوری سکوت، لطفا راجع و اصلی ترین و مهمترین مصروفیت هایی که اکنون با آن درگیر هستید کمی توضیح دهید.

تشکر از سایت محبوب جمهوری سکوت . فعلا بیشتر مصروف تدریس در دانشگاه و همکاری روی یک پروژه منطقه ای روی ثبات و امنیت افغانستان با گروهی دیگر از صاحبنظران مسایل افغانستان و همکاران منطقه ای هستم و همچنین ایده تشکیل چارچوبی مشترک برای فعالیت های موثرجوانان در عرصه سیاست.

 

2 – با وجود شایستگی ها و پتانسیل های بل قوه ای که در جناب عالی به عنوان یکی از جوان ترین سیاستمداران افغانستان هستیم شاهد برخورد قومی، جناحی و متعصبانه پارلمان افغانستان و عدم رای اعتماد آنها به جناب عالی به عنوان نامزد وزارت تجارت افغانستان و سایر نامزد های هزاره بودیم ، خود شما دلیل رای عدم اعتماد را در چه می بینید؟ چه راه کار هایی را از سوی چه جناح هایی ضروری می بینید تا شاهد چنین برخورد های نژادی و مذهبی  در عرصه سیاسی افغانستان نباشیم؟

باید بپذیریم مشکلاتی در درون جامعه سیاسی افغانستان وجود دارد این مشکلات هم در سطح ملی و هم در سطح درون قومی وجود دارد .طبیعی است تا در سطح ملی نتوانیم به چارچوبی مناسب و قابل قبول برای همکاری برسیم بسیار مشکل خواهد بود تا در پروسه های رقابتی که بر اساسا سهمیه شکل یافته اند موفق باشیم . از سوی دیگر سیاست مداران و نخبگان جامعه هزاره هنوز نتوانسته اند از لاک منطقه ای و محلی خود بیرون بیایند و لابی قدرتمندی را نیز در سطح ملی با سایر اقوام و در سطح بین المللی با قدرتهای اصلی درگیر در مساله افغانستان نداریم این وضعیت در تصمیم گیری های جمعی ما را دچار مشکل می کند. از سوی دیگر هنوز تجریه سیاسی هزاره ها و بخصوص رهبران و نخبگان ما اندک است و نمیتوانیم به گونه ای مناسب در تعاملات کلان همسویی و هماهنگی داشته باشیم . مهمتر از همه هم تسلط سنتهای سیاسی و مفکوره های سنتی زمینه ورود را در محیط پر چالش پارلمان برای نیروهای جوان و تحصیلکرده تا حدودی مشکل و سخت م یکند . اما با این وصف ورود من به جمع نامزد وزرا و مطالباتی که به عنوان نماینده نسل جوان و دانشگاهی در درون حکومت جستجو می کردم برای بسیاری از طیف های درون پارلمان مشکل بود.

 

3 – چگونه می توان به یک اصلاحات اساسی در عرصه سیاسی افغانستان دست یافت، اصلاحات به عنوان گذار از وضعیت سنتی و قبله گرای کنونی به جامعه ای دمکراتر با ساختاری مدرن؟ (با تاکید بر گذر از افراد سنتی و جهادی و بی کفایتی که عرصه سیاسی افغانستان را اشغال کرده اند و حضور قدرتمند تر جوانان آکادمیک و دگراندیش)

اصلاحات در عرصه سیاسی جدا از وضعیت عمومی و فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه افغانی نیست .بنابراین اصلاحات سیاسی نیازمند اصلاحات عمومی در اندیشه و تفکری است که زیربنای اقدامات سیاسی در افغانستان را شکل می دهد . این یک کار تخنیکی و فنی است که متاسفانه به ان کمتر پرداخته شده است ما نمی توانیم در اقدامات و سطح تغییرات مثبت بوجود بیاوریم تا زمانی که بستر فکری و فرهنگی جامعه سیاسی ما تغییر نکرده است . این تغییر با بروز احساسات و یا افدامات نمادین جامعه مدنی ممکن نیست و گاهی باعث تزاحم و پیچیدگی بیشتر امورد می شود. ما جامعه مدنی به معنای واقعی نداریم و مهمتر این که درکی درست از جامعه مدنی هم وجود ندارد بنابراین چگونه میتوان از یک جامعه سنتی و بدوی انتظار اقدامات مدنی و متعالی داشت. دموکراتیک شدن افغانستان نیازمند تغییر در شیوه تفکر و جهان بینی انسانهای این سرزمین دارد که در گام نخست نخبگان سیاسی و زمامداران مورد توجه هستند و در گام بعدی جوانان .همچنین ایجاد منافع مشترک بین این دو بخش که البته هنوز بوجود نیامده است . بنابراین وقتی نخبگان سیاسی حاکم مایل نیستند به سمت اصلاحات گام بردارند جوانان مجبور هستند بصورت تاکیتیکی عقب نشینی کنند تا امکان قوت یابی و عمل برای آنها فراهم شود به عنوان یک نیروی نوساز و دمکراسی خواه . مشکل بعدی خود جوانان هستند که تجربه جمعی انان ضعیف بوده و بیشتر اسیر احاساسات و حوادث هستند تا رویکری استراتژیک و پایه ای . شیوه تفکر در دانشگاهها نیز کتر تغییر می کند و یا سطحی است و این خود به تاخیر در پروسه اصلاحات منجر می شود. بدتر وقتی است که حادثه ای تلخ از ورای مرزها یا درون جامعه ساختارهای نیم بند ثبات را از هم فروپاشاند و چرخه بی ثباتی و خشونت با عصبیت های جامعه گره بخورد و پروسه اصلاحات به یک موجود عجیب و بد قواره تبدیل شود. جوانان در جامعه ما مجبور به عملکردی منطقی ،محتاط و هوشیارانه هستند اگر می خواهند بسترهای ثبات را ایجاد و برای آینده حرفی برای گفتن داشته باشند.

4 – در حال حاضر شاهد قدرت گرفتن و حضور هرچه بیشتر دولت اسلامی(دعش) در افغانستان هستیم، از طرفی افزایش فجایع وحشیانه ای که از سوی طالبان بر مردم مظلوم افغانستان تحمیل می شود.آیا گفتمان صلح با طالبان در شرایطی که هر روز این گروه دهشت از جامعه ما قربانی می گیرد را مناسب می بینید؟ دلیل پافشاری رئیس جمهور غنی روی این موضوع چیست؟

رئیس جمهور غنی مربوط به طیفی از نخبگان سیاسی در افغانستان است که ایده های ذهنی و ایده الیستی وی باعث شده است کمتر واقعیت های درونی جامعه افغانی را ببیند یا به آن احترام بگذارد . نمیشود جامعه را در مسیری اصلاحات و ثبات حرکت داد اما اقناع عمومی ایجاد نکرد و یا اینکه ظرافیت های موجود سیاسی را در نظر نگرفت آن هم در صورتی که هیچ نیروی درونی و یا بیرونی امکان نگهداشت جامعه را برای حرکت در مسیر ناکجا آباد رئیس جمهور نداشته باشد. تنها نگرانی از بدتر شدن اوضاع و فروپاشی نظام است که مردم و همکاران سیاسی رئیس جمهور را در یک مسیر قرار می دهد نه اقناع و اعتماد به آنچه رئیس جمهور انجام میدهد . بنابراین پروسه صلح در صورتیکه موجودی به نام طالبان در قالبی جدید به نام داعش مسخ شده است اساسا از بنیاد بی معنا و آب در هاون کوبیدن است. این اقدام رئیس جمهور بیشتر باعث انحراف افکار عمومی و حکومت نیم بند وی به موضوع اصلی که خطر رو به تزاید داعش است گردیده و همچین ظرفیت های اندک حکومت را از توجه به مسایل مهم اقتصادی و سیاسی و امنیتی دیگر می گیرد.

5 – با وجود واکنشهای شدیدی که از سوی افکار عمومی نسبت به 31 اسیر هزاره هستیم، همچنان شاهد سکوت حکومت مخصوصا رهبران هزاره نسبت به این موضوع هستیم ؟ آیا واقعا می بایست به بی کفایتی این حکومت و در راس آـن رهبران هزاره مهر تایید کوبید؟ با توجه به نقش و حضور گسترده هزاره های در دمکراسی نیم بند حال حاضر چرا قربانی همچون گذشته هزاره ها هستیند؟ آیا هزاره بوده همچنان در جامعه ما جرم است؟

هزاره بودن در جامعه جرم نیست اما معرفی جامعه هزاره در افغانستان مبنی بر ظرفیت های رقابت و خشونت های بین قومی و سابقه تاریخی و همچنین ظرفیت اندک جامعه پس از جنگ افغانستان درست نبوده است . هزاره ها باید راههایی را بیازماند که به عنوان یک قوم توانا و فعال محبوبیت بیافرینند نه تضاد و حسادت چرا که ظرفیت اجتماعی افغانستان پس از جنگ حضور قدرتمند قومی که بیش از صد سال از همه حقوق محروم بوده است و اکنون خود را محور همه توانایی ها و دانایی معرفی می کند را ندارد و نخبگان سیاسی ما این مساله را درک نمیکنند. رهبران سیاسی ما نیز علی رغم تلاش هایی که دارند ظرفیت قومی ما را یدک می کشند و نحوه کاربری از این ظرفیت قومی موضوعی بسیار مهم و پیچیده است که در شرایط شکننده افغانستان با توجه به رقابت های درون و برون قومی و رقابت های منطقه ای سختتر هم می شود. من انتظارم از رهبران مان بیشتر از این نیست آنها تمام ظرفیت خود را به گرو گذاشته اند اما در بنیادها مشکلاتی دارند که امروز دیگر زمانی برای بازگشت  و جبران نیست. باید پذیرفت که سهم آنان در تصمیم گیری های اساسی حکومت کنونی که بیشتر روی به انحصار دارد زیاد نیست و خروج از دایره تصمی گیری نیز هیچ مشکلی را از ما حل نمیکند.

6 – به نکات مهمی در سخنرانی هایتان در بیستمین سالگر شهادت استاد شهید عبدالعلی مزاری در شهر رم اشاره کردید.کشته شدن وحشیانه و غیر انسانی فرخنده و اینکه بیش از هفتاد درصد جامعه ما مخصوصا جوانان اندیشه رادیکال مذهبی دارند. آیا این یک فاجعه نیست؟ چگونه می توان از این دیگاه متحجرانه که در عرصه عمومی حاکم است تغییر ایجاد کرد؟

بله شیوه نگاه افغانی به سیاست ،اقتصاد و فرهنگ ظاهرا ریالیستیک تر شده است اما انسانی تر نشده است در واقع به نوعی خشن انسان افغانی به زندگی خود می نگرد و رادیکالیزم و افراطگرایی ریشه در این نوع نگاه به محیط و اطراف دارد. انسان افغانی نمیتواند نسبت خود با مذهب و سنت را به درستی تبیین کند بنابراین سعی می کند تا در بزنگاهها مانند فاجعه فرخنده نسبت خود با دین در جایی که شاید هیچ ربطی نداشته باشد با تشدید خشونت روشن نماید . یعنی مسلمانند هر چند درکشان از اسلام سطحی و مبتذل است . افراط گرایی بیشتر از آنکه ریشه در دین داشته باشد محصول عقده هایی است که انسان محرم امروزی در روند خشن مدرنیزم و توسعه می یابد و آن را با ابزار مذهب می پوشاند و فاجعه ترور و دهشت و سربریدن و سوزاندن را بوجود می آورد. راه عبور از این وضعیت و تغییر صرفا محدود به حوزه  فرهنگ نیست باید بتوانیم ساختارهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی خود را با ظرفیت های منطقه ای و درونی خود هماهنگ سازیم در غیر آن صورت بروز این فاجعه ها خصوصا در جامعه سنتی و مذهبی ما همواره محتمل خواهد بود.

7 – سالیان درازی است که دولت افغانستان و جامعه جهانی در تلاشند تا کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان را ریشه کن کند . چرا مبارزه با کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان یک برنامه شکست خورده است؟

اشاره کردیم که خشونت ناشی از واقعگرایی و نبود نگاه انسانی به سیاست در تمامی سطوح جامعه انسان افغانی را به موجوی فرصت طلب و مضر تبدیل کرده است که فقط  و فقط سود روزمره خود را می بیند و نه بیشتر از آن . ابزارهای دینی برای گروههای افراطی مانند طالبان و حمایت از آنان نیز سبب می شود که کشت و تولید مواد مخدر به امری مطلوب برای انسان افغانی در مناطق آشوب و جایی که تحت نفوذ طالبان است یا خارج از اداره حکومت تبدیل شود. اینجا نه کاری از نیروهای ناتو خارجی برخواهد امد و نه دولت البته اگر بپذیریم که دولت و نیروهای خارجی علیه مواد مخدر و تروریزم مبارزه می کنند که البته در آن تردید هایی هم هست. دولت ابتدا مجبور به مماشات است و سپس خود شریک کشت و تولید و قاچاق مواد مخدر می شود .این چرخه برای ناتو و نیروهای خارجی نیز تکرار میشود و همه این پروسه با افزایش کشت و تولید مواد مخدر منجر شده است.

8 – شاهد تحولات منطقه ای خطرناکی در کشورهای اطرافمان هستیم. از یک طرف مذاکرات هسته ای ایران و قدرت های جهانی که کم کم به نتیجه مطلوب دو طرف نزدیک می شود. سونامی افراطیت مذهبی و فجایعی که در خاورمیانه و افغانستان در حال گسترش است و به سمت جنگ های نیابتی از سوی عربستان و ایران تغییر شکل یافته است. سال 2014 اکثر نیروهای ناتو و در راس آن آمریکا که تامین کننده اصلی نیازهای اولیه اردو ملی و پلیس افغانستان بود از افغانستان خارج شدند. با در نظر داشت موارد فوق آینده افغانستان را چگونه پیش بینی می کنید؟ آیا دوباره باید افغانستان را به عنوان یکی از قربانیان مد نظر قرار داد؟

بله ممکن است چرا که همانطور که اشاره کردم کمتر اقدام بنیادی و اساسی در طی 14 سال گذشته در افغانستان انجام شده است .طبیعی است این جامعه حتی با داشتن ملیون ها نیروی نظامی قادر به دفاع و حفاظت از منافع امنیتی و اقتصادی خود نخواهد بود . شکنندگی های ما از درون است و راهکارهایی  که جستجو می کنیم از بیرون . این نوع نگاه افغانی به ثبات و امنیت افغانستان ما را مستعد بی ثباتی و نا آرامی ساخته است . گویا نا امنی برای افغانها به یک نوستالژیای بی پایان تبدیل شده است که خود را با ان به مثابه یک تقدیر وفق داده ایم.

9 – تقابل جامعه مدنی و تفکر رادیکال حاکم در افغانستان چگونه است ؟ با توجه به فجایعی همچون قتل فجیع فرخنده و خشونت در حال گسترش بر زنان و کودکان، حذف سیستماتیک اقلیت های مذهبی و نژادی در عرصه های مختلف و ...، نوید دهنده ناکامی و شکست جامعه مدنی در عرصه اجتماعی افغانستان نیست؟

همانگونه که در ابتدا گفتم معتقد به ظهور جامعه مدنی نیرومند در جامعه افغانی نیستم . بدون داشتن یک قشر محافظتی برای انتقال پیام مردم به دولت و رابطه واضح و صحیح ما یک نظام سیاسی ورشکسته و فاسد و جامعه ای بحرانی خواهیم داشت که هر آن امکان فروپاشی آن می رود و تاسف بار تر اینکه پروژه های مدنی نیز گاهی منتظر خلق فاجعه ای هستند تا از آن طریق موجودیت انگل وار خود را حفظ و تداوم بخشند. بنابراین بهتر است بگوییم چیزی به نام جامعه مدنی در افغانستان وجود ندارد.

10 – به عنوان یکی از جوانترین اساتید دانشگاه کابل،  مهمترین چالش های عرصه آموزش عالی در افغانستان را در چه می بینید؟  پیشنهادتان جهت تحولات ، رشد و شکوفایی بنیادین در عرصه آموزش عالی افغانستان چیست؟

آموزش عالی در افغانستان فارغ از سطوح و شئون دیگر جامعه افغانی نیست . آموزش عالی به حال خود رها شده است و عدم حمایت دولتی و تجاری شدن تحصیلات عالی عملا این عرصه را به ابتذال کشیده است .به جز معدود موسسه هایی که دغدغه علمی دارند آن هم در حوزه موسسات تحصیلی خصوصی بخش دولتی تعطیل و خود مروج فرهنگ خشونت و افراطیت است و  بخش خصوصی هم نتوانسته است اعتماد لازم رابرای جذب نخبه های جوان فراهم سازد. با این حال بازهم هر نوع تحولی از معارف و تحصیلات عالی شروع می شود جایی که کمترین سرمایه گزاری دولتی و خصوصی جلب و جذب شده است . باید بپذیریم راه رشد ،ثبات و توسعه افغانستان از معارف و تحصیلات عالی می گذرد و این روند طولانی و تدریجی است . متاسفانه هیچ نسخه شفا بخش عاجل برای افغانستان نمی توان تجویز کرد. اما باید دید جامعه بحرانی و درگیر افغانستان با توجه به مشکلات درونی و بیرونی مجال انجام کارهای خانگی سختی که بیشتر آن را در پاراگراف های فوق گفتیم دارد یا خیر.

 

سردار امید

 

 برگرفته از صفحه فیسبوک شطرنجیّون 

 

سردار امید

1. چه کرد؟
با عضویت در حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان وارد سیاست و تبدیل به یک بازوی قوی برای حاجی‌محمد محقق شد. او اکنون به حیث رئیس دفتر معاونیت دو...م ریاست اجرائیه مشغول اجرای وظیفه است. گرچه عهد و پیمانش با محقق تاکنون محکم بوده اما درباره پذیرش این پست اشاره به توأمی علم و عمل می‌کند: «تصمیم جمعی من و دوستانم بر آن شد که در کنار شغل معلمی‌ام که همیشه به آن افتخار می‌کنم و ارتباطم با دانشگاه کماکان ادامه دارد، در سایر روزهای کاری هفته در مجموعه ریاست اجراییه - ریاست دفتر معاونت دوم مشغول ایفای وظیفه شوم.»
داکتر سردارمحمد رحیمی پس از اتمام تحصیلات تا مقطع دکتورا در رشته جیوپولیتیک، به مهاجرتش در ایران خاتمه داد. اندوخته علمی وی سبب تحکیم روابطش با نسل جوان شد که نسبتاً فراقومی است. چنانچه هنگامی که نامزدوزیر تجارت و صنایع بود، شاهد حمایت تحصیلکردگان اقوام غیرهزاره از وی نیز بودیم.
وقتی 38 سال پیش در خانه حیدرمحمد در ترینکوت ولایت ارزگان زاده شد، شاید خانواده‌اش تصور آن را نداشت که سردار روزی در پوهنتون‌ها پشت میز خطابه بایستد و یا عضو هیأت دولتی مذاکره‌کننده گروه صلح با طالبان باشد. خانواده سردار زندگی ساده‌ای داشته‌اند. به گفته همسرش، سردار برای تأمین مخارج تحصیلش مجبور به کار در زمین‌های زراعتی و امور ساختمانی بود.
همسرش می‌گوید: «هرگز ایشان را عصبی ندیدم همیشه با منطق و صبر حرف‌های‌شان را به سایرین می‌فهماند.»
رحیمی پست‌های مختلفی را کار نموده از جمله مشاوریت ارشد وزیر امور شهرسازی و مشاوریت ارشد فرهنگی ولسی جرگه. از آنجایی که در انتخابات ریاست جمهوری 1393 همراه تیم اصلاحات و همگرایی بود، پس از تشکیل حکومت وحدت ملی به عنوان وزیر تجارت و صنایع معرفی شد. گرچه مکر جعفر مهدوی، نماینده مردم در ولسی جرگه ـ اتهام نداشتن سند لسانس ـ چندان کارساز نیفتاد، اما حاصل روش‌های جدیدی که رحیمی تجربه می‌کرد، 111 رأی بود. رحیمی در فیسبوک خود نوشت: «صادقانه تلاش خود را نموده‌ام و امروز آسوده‌تر از همیشه می‌توانم به همه ملت عزیزم بگویم که هیچ کم‌کاری و اهمالی نداشته‌ام. پاینده باد افغانستان عزیز، زنده باد ملت سربلندم».
رحیمی جوان، یک فعال اجتماعی و فرهنگی نیز بوده، چند رسانه را گردانندگی و مدال‌هایی را نیز کسب نموده است. وی در کنار تدریس، به تألیف کتاب نیز مشغول شد. دو کتاب وی به شهرت رسیده‌اند: «ژئوپلتیک افغانستان در قرن بیستم» و «ژئوپلیتیک افغانستان و تحولات منطقه در غرب آسیا». رحیمی خود را دارای اندیشه سیاسی لیبرال می‌خواند.
***
2. چه می‌تواند؟
به باور ما اگر اندیشه سیاسی سیاستمداران در سایه عقلانیت و نسبیت شکل گیرد، در سالم‌سازی فضای جامعه بسیار مؤثر است. از این منظر سردارمحمد رحیمی سیاستمداری جوان، باهوش، زیرک و بااستعداد است. شخصیت اجتماعی و سال‌ها تدریس موجب تقویت قوه تجزیه، تحلیل و استدلال آقای رحیمی شده و برای وی شناخت عمیقی از مسائل سیاسی و اجتماعی به ارمغان آورده است. مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیتی رحیمی آینده‌نگری، صبر، کنترول احساسات، پرهیز از جزم‌اندیشی، اعتدال روانی، ابتکار عمل، روحیه همکاری، قوه بیان و نگارش می‌باشد.
درک و شناخت دقیق مسائل سیاسی وابسته به تقابل و تضارب اندیشه‌های نسبی میان سیاستمداران است. آقای رحیمی با وجود تجربه کم در عرصه سیاست، به نظر می‌رسد توانسته به یک شناخت قابل قبول از مسائل سیاسی دست یابد. رویکرد سیاسی وی آکادمیک، جوان‌پسند، و مطابق به واقعیت‌ها و خواست‌های جامعه می‌باشد اما توجه بیشتر وی در ارایه بیانی آکادمیک از قضایا است که وی را در میان قشر تحصیل‌یافته محصور نگه می‌دارد.
هرچند حضور آقای رحیمی در حزب وحدت جناح محقق موجب کاهش اعتماد وی میان برخی اقشار مردم و جامعه بین‌المللی است ولی مسیر مطلوبی جهت وارد شدن در کاروزار سیاست افغانستان بود. سردارمحمد رحیمی در صورتی که نقاط ضعف خود را کاهش داده و از نقاط قابل اتکای خود به خوبی استفاده کند، آینده‌ای درخشان خواهد داشت و دارای نفوذ و تاثیرگذاری مناسب در فرایندهای سیاسی و نقش پررنگ در تصمیمات سیاسی خواهد شد.
آقای رحیمی می‌تواند در نسل بعدی سیاستمداران کشور نقش مهمی را به حیث یکی از رهبران برخاسته از میان هزاره‌ها بازی کند. این مرحله بزرگ‌ترین امتحان رحیمی در عرصه سیاست خواهد بود. آیا او دیدهای مثبت به میان آمده میان جوانان سایر اقوام کشور را، هرچند اندک، به نفع خود مدیریت خواهد توانست؟ آیا آقای رحیمی برای تبدیل شدن به یک شخصیت فراقومی موفق خواهد بود؟ آیا او خواهد توانست به ابزارهای قدرت سیاسی که تاکنون دست نیافته، دست یابد؟ آیا رحیمی قادر به افزایش پذیرفتگی نسبتاً میانۀ خود، بین آحاد مردم خواهد شد؟...

دیورند و معمای امنیت در افغانستان


دیورند و معمای امنیت در افغانستان

سردار محمد رحیمی

استاد دانشگاه

هیچ موضوعی در سیاست خارجی افغانستان مانند خط دیورند انرژی سیاست خارجی افغانستان را صرف ننموده است. با توجه به گر زمان و عدم اراده لازم از طرف حکومت های افغانستان برای شناسایی این خط به عنوان یک مرز بین الملی بین افغانستان و پاکستان سبب شده است دیورند به کانون مناقشات سیاسی و امنیتی تبدیل گردد که بیش از 65 سال گذشته در روابط دو کشور فراز و نشیب های فراوانی را به وجود آورده است. مساله من در این نوشته این است آیا دیورند می تواند نشاندهنده ماهیت متشتت و متشنج روابط افغانستان و پاکستان باشد یا باید به سرنخ معمای امنیت در روابط دو کشور را در مسایلی دیگر جستجو نمود. به عبارتی دیگر میزان اثر گذاری خط دیورند در تدوام مناقشه سیاسی دو کشور چیست و اینکه به چه میزان عدم اراده لازم برای عدم حل این مناقشه میتواند پیامدهای مثبت یا منفی را برای اقتصاد و امنیت افغانستان به دنبال داشته باشد. برای پاسخ به این وسوالات باید نگاهی داشت به ماهیت پدیده مرز و شراط موثر بر شکلگیری مرزها ؛

مرز ؛ مرزها پدیده هایی جغرافیایی و سیاسی هستند که عامل تمایز و جدایی دو واحد سیاسی مانند کشورها از یکدیگر می باشند هر چند نمیتوان تعریف مرز را فقط محدود به دو کشور نمود و سایر واحدهای جغرافیایی و سیاسی مانند ولایات ،ولسوالی ها ،علاقه داری ها و قاره ها و سازمانها وو مناطق  را  در بر می گیرد .اما انچه مشخص است مرزها بیشتر در سطوح ملی می توانند مناقشه آفرین یا برعکس عامل وحدت و همگرایی بین کشورها گردند. همچنین مرزها حوزه اقتدار و حاکمیت ملی کشورها را مشخص می کند .بنابراین اگر مرزهای افغانستان و پاکستان به لحاظ سیاسی و حقوقی مورد توافق نباشند مستقیما پیامدهای امنیتی و اقتصادی رابر ای کشور خواهد داشت.

شرایط شکلگیری مرز؛ برای اینکه مرزها بین دو کشورب صورت حقوقی شکل بگیرد مراحلی باید طی شود تا مرز به تبیری تثبیت گردد و از نظر حقوقی مورد توافق باشد .نخست مرحله تفاهم بر سر مکان تقریبی مرز، دوم تحدید حدود ، سوم علامت گذاری و چهارم مدیریت و کنترل مرز.

افغانستان و کمپانی هند شرقی در سالهای 1883 تا 1886 مرزهای بین خود را در دوره امیر عبدالرحمان خان با نماینده کمپانی هند شرقی از طرف بریتانیا بر اساس اصول متذکره تحدید و علامتگذاری نمودند . اسناد نشان میدهد این توافق مبتنی بر درک خاص امیر در مورد مفیدیت مرزها برای افغانستان به علت مشخص شدن حوزه نفوذ و اقتدار امیر بسیار مورد توجه قرار می گیرد و امیر با تعیین مرزها به زعم خود اقدامی موثر برای تثبیت حاکمیت ملی افغانستان انجام میدهد .البته باید دانست که مرزها باعث می گردد حیطه اقتدار و مرزهای حاکمیت ملی کشور مشخص شده و حکومت بتواند بر اساس ان برنامهای امنیتی ، اقتصادی و سیاسی خود را تعیین نماید.

با شکلگیر پاکستان در 1947 و مخالفت افغانستان با عضویت این کشور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد زمینه های تنش در روابط پاکستان به عنوان یک دولت نوپا و افغانستان به عنوان یک کشور قدیمی پایه گزاری شد. هر چند هر چه زودتر افغانستان رای منفی خود را برای به رسمیت شناختن پاکستان پس گرفت اما رویکرد حکومت افغانستان برای لغو معاهده دیورند به هر دلیلی که مد نظر بوده است باعث شد تا پاکستان افغانستان را تهدیدی جدی برای امنیت ملی خود محسوب نماید . حمایت های آشکار و پنهان حکومت افغانستان از داعیه پشتونستان آزاد و استقلال و خودمختاری پشتونهای انسوی مرز باعث شد حکومت نوپای پاکستان به امتیازات برا یحل این مساله به حکومت افغانستان اقدام نماید .اما از انجا که هدف نهایی حکومت افغانستان در دوره بخصوص صدرات  داوود خان حمایت واقعی برای استقلال پشتونستان نبود چرا که در این صورت مشکلاتی را برای امنیت افغانستان و حکومت پشتون کابل بوجود می آورد، اما حمایت از این داعیه به صورت کور می توانست به داوود خان در رقابت با عموهای خود در به دست گرفتن صدارت عظمی و رقابت با ظاهرشاه پسر عمومی خود بسیار موثر بوده است .  با این حال این مناقشه از سال 1947 سه دوره از سطح  روابط رابین افغانستان و پاکستان بوجود اورد؛

دوره نخست ؛ دوره فرادستی افغانستان در سیاست خارجی؛ دراین دوره نخبگان سیاسی افغانستان با توجه به بی ثباتی های داخلی در پاکستان و حکومت های کودتایی تلاش می کند با فشار بر حکومت پاکستان اهداف داخلی خود در کسب قدرت سیاسی را به دست آورده و هم حس و عاطفه قومی حامیان سیاسی خود را تحریک نمایند . در دوره ای که حکومت مختص یک قوم خاص بود مطمئنا احساسات و عواطف قومی بسیار عنصر تعیین کننده در کسب قدرت سیاسی محسوب می گردید که کسانی مانند داوود خان چه در دوره صدرات شاه محمد خان و چه دوره صدرات و جمهوری خود بسیار موثر از آن سود برد .

دوره دوم، دوره موازنه در رابط دو کشور ؛ با پیوستن پاکستان به پیمان سنتو و همسویی بیشتر با غرب و دور شدن افغانستان از غرب به دلیل اتخاذ سیاست موازنه و بی طرفی افغانستان و غلبه بر بحرانهای داخلی کم کم پاکستان موفق می شود در موزانه با افغانستان با تثبیت اوضاع داخلی و کب حمایت بین المللی از جانب غرب به نوعی موازنه دست یافته و جنگ 1961 و بستن مرزهای خود بروی افغانستان نشان دهنده اگاهی پاکستان نسبت به نقاط ضعف و استفاده موثر از ان برای فشار بر حکومت افغانستان بود در حالیکه حکومت افغانستان هیچ امادگی را برای حمایت از ایده های خود در روابط خارجی نداشته و مشغول رقابت های منفی در درون دربار و عدم توجه به تحولات عمده نظام بین الملل بخصوص نظم جنگ سرد بوده که باعث می شود افغانستان کم کم فرا دستی خود را نسبت به پاکستان از دست بدهد.

دوره سوم فرادستی پاکستان به نسبت افغانستان ؛ با توجه به مبارزه افغانستان در مقابل نیروهای شوروی در قالب جهاد پاکستان باز هم از نیازهای امنیتی و سیاسی افغانستان استفاده نموده و پروژه حمایت از مجاهدین را در مقابل اتحاد جماهیر شوروی و حکومت مارکسیستی کابل روی دست گرفته که باعث نفوذ بیشتر پاکستان در ساختارهای امنیت ،سیاسی و اقتصادی کشور می گردد.

در موضوع دیورند در طول این سه دوره هر چند مدیریت این مناقشه در دوره اول به دست حکومت و نخبگان سیاسی افغانستان برای منافع سیاسی در داخل بوده است . اما در دوره دوم نخبگان سیاسی افغانستان متوجه شده اند که نمیتوان از این ابزار به گونه ای موثر و پایدار برای منافع سیاسی خود سود جویند اما امکان انکه بتوانند این مناقشه را با پاکستان حل و فصل نمایند جستجو می نمودند .موضوعی که در این دوره دلچسپی پاکستان را هم داشت . صحبت ها و موافقت های داوود و بوتو در این مورد نشاندهنده درک نزدیک دو طرف در موضوع مناقشه دیورند بود . اما در دوره سوم با توجه به فرادستی پاکستان در روابط با افغانستان نباید انتظار می داشتیم که حتی با علاقه مندی حکومت افغانستان برای دست کشیدن نسبت به موضوع دیورند پاکستانی ها علاقمندی لازم برای پایان این مناقشه داشته باشند . در واقع اگر در دوره اول این افغانستان بود که از مناقشه دیورند در مسایل سیاست داخلی و خارجی به نفع خود استفاده می نمود اما این پاکستان است که در دوره سوم از مناقشه دیورند در راستای منافع سیاسی و امنیتی خود برای مداخله در افغانستان استفاده می نماید. این مساله به معنای نفی خواست پاکستان برای پذیرش وضعیت حقوقی خط دیورند نیست بلکه به این معنی است که پاکستان اطمینان دارد که در وضعیت کنونی افغانستان نمی تواند خطری برای امنیت ملی و تمایت ارضی پاکستان باشد و می خواهد در صورتیکه حکومت افغانستان امتیازات پایدار و موثر اقتصادی و امنیتی به دولت پاکستان بدهد مناقشه دیورند را به سرانجامی مثبت برساند به همین دلیل پاکستان تنها در قالب یک موافقت نامه استراتژیک و دورنمای مثبت تعامل و همکاری افغانستان با منافع منطقه ای پاکستان حاضر است در مورد ثبات و امنیت در افغانستان نقشی موثر و مثبت داشته باشد.

اما آیا دیورند نقطه کورد معمای امنیت در روابط افغانستان و پاکستان هست یا خیر . پاسخ به این سوال با توجه به روندی که ذکر شد بسیار مشکل به نظر میر سد . از سویی پاسخ بلی است یعنی اینکه اگر مساعی لازم افغانستان و پاکستان برای حل مناقشه دیورند وجود داشته باشد تهداب روابط دو کشور می تواند بر مبنای حقوق و احترام متقابل شکل بگیرد . البته نباید فراموش کرد که برای رسیدن به این وضعیت باید اقدامات موثری در حوزه تعاملات سیاسی و اجتماعی و فرنگی در افغانستان برای ادعایی که افغانها در مورد دیورند دارند شکل بگیرد . اما حل معمای امنیت به همین سادگی هم نیست چرا که مناقشه دیورند در طول بیش از 60 سال گذشته به مثابه محوری برای تجمیع مجموعه ای از مشکلات و مناقشات امنیتی و استخباراتی تبدیل شده است که حتی در صورت اراده لازم از جانب طرفین افغانستان و پاکستان برای حل این موضوع میتواند بسیار شکننده باشد چرا که هم اکنون مسایلی که علایق و نگرانی های منطقه ای و جهانی را مانند مبارزه با تروریزم و افراط گرایی را شکل می دهد در حوزه مناطق مرزی افغانستان و پاکستان مانند وزیرستان شمالی و جنوبی و بلوچستان، جایی که محل مناقشه دو کشور در موضوع دیورند است را پوشش می دهد . با این حال حل مناقشه دیورند بین افغانستان و پاکستان عملا به مجموعه ای از فاکتورهای درونی ،منطقه ای و بین المللی پیوند خورده است که حل آنان عملا مجموعه ای از بازیگران مختلف با رویکردهای متفاوت را در موضوع دو کشور وارد بازی می نماید. همچنین پاکستان خواسته و ناخواسته منافع ملی خود را به شورشگری و افراط گرایی در این حوزه جغرافیایی گره زده است و باعث می شود که معمای امنیت در روابط افغانستان و پاکستان به مسایل بسیار گسترده تری از جمله تروریزم ،افراط گرایی که منافع بین المللی و منطقه ای  را به یکدیگر گره می زند تا مسایل ملی مانند توسعه نوار مرزی و مدیریت موثر مرزی همه و همه را به هم پیوند می زند.

 با این حال با تمام پیچیدگی ها و روند تاریخی که این مساله داشته است هنوز سوال جدی که وجود دارد آن است که چه باید کرد؟

حکومت افغانستان در دوره کنونی کمتر می تواند به احساسات قومی و عاطفی برای تحریک پشتونهای دو سوی مرز برای حمایت از نخبگان پشتون در داخل کشور جهت کسب قدرت دلخوش نماید . افزایش اگاهی های سیاسی سایر اقوام و انسجام سیاسی بین آنها باعث می شود که داعیه پشتونستان بزرگ و حمایت از خودمختاری پشتونهای انسوی مرز حتی برای خود پشتونها چندان جذابیت نداشته باشد . با این حال حکومت تلاش دارد سوار برموج قومیت بتواند تجمیع کننده منافع قوم پشتون در دوسوی مرز باشد اما این اقدام نه تنها حکومت را در دستیابی به اهدافش موفق نخواهد نمود بلکه عملا باعث تجرید حکومت در سطح داخلی و تشدید مناقشه در سطح منطقه ای بخصوص با پاکستان خواهد شد.

در سطح منطقه ای پذیرش رسمی خط دیورند از جانب حکومت افغانستان مساله ای نیست که بتواند ماهیت در هم پیچیده و گنگ امنیت منطقه ای در حوزه مشترک افغانستان و پاکستان را پاسخ دهد اما گام نخستی است که باید مسئولانه حکومت برای پاسخ دهی به افکار عمومی و خالی نمودن دست پاکستان از یک اهرم فشاری که در طول 4 دهه اخیر بیشتر در راستای منافع ان کشور بوده است را خالی نماید. در گام دوم حکومت افغانستان باید با درک واقعیت های نظام منطقه ای در آسیای جنوب غربی روابط خود با پاکستان را بر اساس قاعده بازی برد برد شکل داده تا پاکستان نیز به عنوان بازیگری که نشان داده است در مقابل واقعیت های سیاسی بین الملی و منطقه ای عملگرا و پرگماتیک بوده است فرصت داشته باشد  تا به روابط خود با افغانستان نگاهی مجدد و تازه داشته باشد.

در سطح دخلی نیز افزایش قدرت ملی افغانستان با انسجام سیاسی و بالابردن سطح اقتصاد و ثبات سیاسی خود زمینه را برای واردا نمودن پاکستان برای تعامل دو جانبه با حکومت افغانستان فراهم نماید. حصول به رسیدن به یک توافق پایدار با پاکستان ضمن اینکه مستقیما به مناقشه تاریخ دیورند ربط می گیرد اما با توجه با انباشت مجموعه ای از مشکلات و مسایل سیاسی،جغرافیایی و امنیتی حول این محور باید حوصله مندانه و گام به گام نسبت باز کردن این گره کور امنیتی که حول مناقشه دیورند تنیده شده است اقدام نمود . این استراتزی باعث می شود ماهیت تهدیدات و مشکلاتی که ورای بحث دیورند روابط دو کشور را متشتت کرده است آشکار شده و مسئولانه نسبت به حل ان اقدامات لازم صورت بگیرد.

نباید انتظار داشت که پذیرش رسمی خط دیورند بصورت انی مشکلات افغانستان و پاکستان را حل و فصل نماید .اما اگر این بستر فراهم گردد سطوح گنگ و در هم پیچیده معمای امنیت در بین دو کشور در لایه های بعدی آشکارتر گردیده و زمینه برای بررسی سایر نقاط اختلافی عمده در روابط دو کشور در موضوع تروریسم ، افراط گرایی به نحو موثرتری فراهم می گردد. امروز هر اقدامی در راستای مبارزه با تروریزم و افراط گرایی عملا ربط می گیرد با مسایل مرزی و مدیرت موثر ان و مجموعه ای از عوامل قومی ، جغرافیایی و سیاسی که حول مناقشه دیورند پیچیده شده اند و کلاف سردرگم امنیت در منطقه و روابط دو کشور را شکل داده اند.